امروز جمعه است و من سرم درد میکند ، من همیشه از این ساعت روزهای جمعه متنفرم .چون نمیشود پنجره ها را باز کرد و سرسام نگرفت.خانه ی ما جای خیلی مزخرفی است.البته شاید از نظر بعضی ها اصلا هم جای گندی نباشد ولی من دیگر تحملش را ندارم . من آرزو دارم در یک محله ی مسی بین خانه های آدمهای دیگر زندگی کنم . نه در وسط بازار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یا نزدیک مصلی .بله امروز جمعه است و امام جمعه دارد حلق خودش را جر میدهد و مدام چرند می‌گوید .دارد جاخالی خودش را پاره میکند و زور میزند .نمیدانم برای چه .نمیدانم این دست آدم ها کی میخواهند این قضیه را درک کنند که پشت میکروفون نباید عربده کشید، چون خودش کارش این است صدا را زیاد کند . و اصلا بی معنی است این همه داد و بی داد پشت میکروفون . حتی وانتی سبزی فروش هم میفهمد پشت میکروفونش نباید عربده بکشد . اه اه اه . میدانید اگر این پنجره ی کوفتی را باز کنم حس میکنم دقیقا وسط مصلی نشسته ام :/ دارد زور میزند و می‌گوید مرررگ بر امریـکّااا :/// چقدر کار بچگانه ای اصلا ://مثلاً امریکایی ها نمی‌توانند راه بیفتند تو ی خیابان و دادبزنند مرگ بر ایران?:/ خب خیلی کار بی معنا و احمقانه ای است :/ اگر میخواهید ارواح عمه تان و ارواحِ آن شکم بزرگتان، پوز آمریکا را بزنید بهتر است کمتر فاسد باشید ، بهتر وظیفه کوفتی تان را انجام دهید :/ انگار با این وقت تلف کردن ها پیشرفت میکنید :/// من واقعا نمی فهمم  :/// واقعا دیگه تحمل این صدا رو ندارم :/ اخیش تموم شد

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها