این موضوع که وقتی نمیدانیم چه بگوییم سعی میکنیم مدام لبخند چندش آور بزنیم و یک چیزی بگوییم صرفا برای اینکه چیزی گفته باشیم خیلی آزار دهنده است .میشود فقط سکوت کرد .یعنی همان کاری را کنیم که مغزمان فریاد میکشد که جمله ی مناسبی سراغ ندارم. چند روز پیش داشتم به این فکر میکردم که آدمها میتوانند از هر چیزی بد استفاده کنند :/ کلا همیشه این بخش نحوه ی استفاده خیلی لنگ میزند. حالا میخواهد اینترنت باشد یا یک اموجی و یا حتی این :)» :| این اموجی ():| همینی که دارد از شدت خنده از چشم هایش اشک میریزد و مامان باباها اولش با گریه اشتباهش میگیرند :| اینکه مامان باباهای ما این را با گریه اشتباه میگیرند هم خیلی ناراحت کننده ست .مثل اینکه آنها با خنده در این حد آشنایی ندارند:|خب بگذریم از مامان باباهای دهه پنجاهی و چهلی مان :/ داشتم میگفتم که واقعا خیلی مزخرف است که حتی شور استفاده از این لعنتی را هم در آورده اید :| واقعا با توجه به اینکه ایرانی ها آدمهایی هستند که دیر میخندد باور کنید جمله های مسخره و بعضاً بی ربطتان حتی لبخند را هم به لب آدم نمی‌آورد :/ حالا اینکه چطور خودتان می‌خندید را دیگر نمیدانم ولی دیگر شورش درآمده آقا.یعنی چه ته هر جمله ی بی مزه یک ()?:/ به هر حال فقط میخواستم بگویم اموجی خنده ی کمتر روابط بهتر و اینها :| و خب بدتر از این قضیه هم قضیه ی علامت سوال است ، یک هشتاد تا علامت سوال برای پرسیدن حال :| (خوبی؟؟؟؟):////…چون نمیشد به هر که با آدم چت میکند بگویی میشود اینقدر لبخند یا ازون اموجی ها نگذاری? یا اینکه نمیشد به بعضی‌ها با توجه به موقعیت شان پیش آدم :| گفت میشود اینقدر علامت سوال نگذاری? ، دیگر اینجا غر هایم را زدم :| مثل همیشه البته ، البته حالا که فکرش را میکنم من هم عن این (:/) را درآورده ام ://


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها